سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست نوشته شهید چمران چند لحظه قبل از شهادت

« ای حیات! با تو وداع می‌کنم. با همه زیبائی‌هایت؛ با همه مظاهر جلال و جبروت؛

با همه وجود وداع می‌کنم.

با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می‌روم.

و از همه چیز چشم می‌پوشم....

ای پاهای من!

می‌دانم شما چابکید.

می‌دانم که در همه مسابقه‌ها گوی سبقت را از رقیبان ربوده‌اید.

می‌دانم که فداکارید.

می‌دانم که به فرمان من، مشتاقانه بسوی شهادت، صاعقه‌وار به حرکت در می‌آئید.

اما من آرزوئی دارم.

من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم به حرکت درآئید.

به قدرت اراده آهنینم محکم باشید.

به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید.

این پیکر کوچک، ولی سنگین از آرزوها و نقشه‌ها و امیدها و مسئولیت‌ها را، به سرعت مطلوب، به هر نقطه دلخواه برسانید.

در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.

من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم.

آرامش ابدی!

دیگر شما را زحمت نخواهم داددیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرددیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرددیگر به شما بی‌خوابی نخواهم دادو شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرداز درد و شکنجه ضجه نخواهید کرداز بی‌غذائی، از گرما و سرما شکوه نخواهید کردآرام و آسوده، برای همیشه، در بستر نرم خاک، آسوده خواهید بود اما...

اما این لحظات حساس،

لحظات وداع با زندگی و عالم،

لحظات لقاء پروردگار،

لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشد.»نظرات دیگران()



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اشرف مخلوقات در سال2011
به کجا؟!
امام خامنه ای
خاطرات بهشتی
شهید عباس بابایی
سال همت و کار مضاعف مبارک
پیشگفتار سفر
ورود نامه...
خامنه ای خمینی دیگر نیست!
نوشتاری از حسین قدیانی فرزند شهید اکبر قدیانی
[عناوین آرشیوشده]