بسمه ربّ الشهداءوالصدیقین
حکایت عاشقی:
آری این شهیدان بودند که باخون سرخ خویش درخت
اسلام را آبیاری نمودند. وبانسیم وعطرخویش درخت
محبّت راپروراندند.
ودریک کلام ماهرچه داریم ازشهدا داریم!
حدیث شهادت:
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
بساکسانی که باجنگ افزارکشته شوندامّا نه شهیدباشندونه ممدوح وبساکسانی که دربسترخودبه مرگ طبیعی بمیرند امّانزدخداوندشهیدبه شمارمی آیند.
{میزان الحکمه/جلد6/حدیث9789}
سیّدشهید:
سردارشهیدشیّدمحمّدرضا دستواره:تاریخ شهادت{13/4/1365}قائم مقام لشکر27
شهیدسیّدمحمّدرضا دستواره،قائم مقام لشکر27محمّدرسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بود.وقتی برادرش حسین شهیدشد،برای شرکت درمراسم تشییع اوبه تهران رفت،ولی بیش ازسه روزدرتهران نماندوبه منطقه برگشت.وقتی به سیّدگفتیم که خوب بودلااقل تاشب هفت برادرت می ماندی وبعدبرمی گشتی،درجواب گفت: «گفته امکنارقبرحسین،قبری رابرای من خالی نگه دارند.»وهنوزده روزازشهادت برادرش نگذشته بودکه محمّدرضانیزبه اوملحق شد.
{همرزم شهید}
ولایت فقیه درکلام شهیدان:
جانبازشهیدسیّدمجتبی علمدار:تاریخ شهادت{11/10/1375}
برهمه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولایت فقیه می باشد،باشند.
{دربرگرفته ازوصیّت نامه ی شهید}
شهید محمّدحسن رضایی:
ای ملت دلاورمسلمان!بدانیدتنها راهی که می تواند برایتان افتخاری جاویدان گذارداطاعت مطلق ازولایت فقیه است.
{درکتاب هزارحنجره آواز- دفترپنجم}
دست نوشته شهید چمران چند لحظه قبل از شهادت
« ای حیات! با تو وداع میکنم. با همه زیبائیهایت؛ با همه مظاهر جلال و جبروت؛
با همه وجود وداع میکنم.
با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود میروم.
و از همه چیز چشم میپوشم....
ای پاهای من!
میدانم شما چابکید.
میدانم که در همه مسابقهها گوی سبقت را از رقیبان ربودهاید.
میدانم که فداکارید.
میدانم که به فرمان من، مشتاقانه بسوی شهادت، صاعقهوار به حرکت در میآئید.
اما من آرزوئی دارم.
من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم به حرکت درآئید.
به قدرت اراده آهنینم محکم باشید.
به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید.
این پیکر کوچک، ولی سنگین از آرزوها و نقشهها و امیدها و مسئولیتها را، به سرعت مطلوب، به هر نقطه دلخواه برسانید.
در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.
من چند لحظه بعد به شما آرامش میدهم.
آرامش ابدی!
دیگر شما را زحمت نخواهم داددیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرددیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرددیگر به شما بیخوابی نخواهم دادو شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرداز درد و شکنجه ضجه نخواهید کرداز بیغذائی، از گرما و سرما شکوه نخواهید کردآرام و آسوده، برای همیشه، در بستر نرم خاک، آسوده خواهید بود اما...
اما این لحظات حساس،
لحظات وداع با زندگی و عالم،
لحظات لقاء پروردگار،
لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشد.»نظرات دیگران()